ماه خونه ما؛ سلنا

دیروز مامانی رژ زده بودم، انگاری از رنگش خوشت اومده بود، اول کلی نیگا نیگا کردی و م گفتم اسمش هست رژ ... چند بار تکرار کردی ، بعدش هم اومدی از رو لب من پاک کردی گذاشتی رو لب خودت... اولین بار بود این کارو میکردی... دختر کوشولو من  ...

شمیم (دخترعموی سلنا ) معترضه که چطور این جوجو میگه بربری ، ولی اسم من رو نمیگه ؟ نمیدونم چی بگم، سوزنش گیر کرده همش میگم بگو اسم ها رو میگه: نه 

فقط من و سلن و بابایی در جریان هستیم .... خیلی بد و ضایع بود....آخه چطور یادمون رفت ....اونم تو روز تعطیل ، البته شاید چون شهادت بود و ماه رمضون... ولی خوب توجیح خوبی نیست ...

انواع افعال داریم: فعل امری : پاشو،برو، بده  فعل کمکی: بوس ( وقتی میخواد چیزی از دل دربیاره یا نازت کنه و محبت کنه ) فعل الکی : باشه ، خوب ( میگه باشه ، ولی کار خودش رو میکنه ، خوب میگه ولی به راهش خودش میره ) ...

دیروز ظهری رفتیم خونه امیرحسین ، شمیم  و عمو مصطفی و ... هم اونجا بودن ، چون مامان امیرحسین داشت آش نذری میپخت. و بابای امیرحسین گوش دخترم رو سوراخ کرد... سخت بود ولی خوب بالاخره تموم شد ، یهو دخترم حسابی عوض شد..... ناز و مامانی و گل دختری .... راستی اولین مایو شنای دخترم رو هم امروز واسش خریدم ...قرمز  و جینگیل ...

امروز قراره واست یک روز تاریخی باشه جوجو، به زودی میام میگم .....   ...

................................................ ................................................................ .............................................................. ............................................................. ...

شعری که من و سلنایی میخونیم : مامان جونم چی داره ؟ سوزن و قیچی داره  کار میکنه شب و روز کارش چیه؟  سلن : توختوز ( دوخت و دوز) دوخته واسم یک .....سلن : شورت (شلوار) دوسش دارم .......سلن : دو (هزار بار ) ...

جوجه دارم تو هستی که پیش من نشستی !!!! خوشم میاد جوجوم وقتی میره بیرون ، کلی عشق میکنه و بدو بدو و شلوغ بازی در میاره !!! عاشقتم................. بازم بگو بیس(چیبس ) کلی ذوق کنم !!! از بابا بزرگ فعلا دخترم چون خسته میشه فقط میگه : بزرگ  ​ ...

دیروز هوس چیبس کرد مامانی خانم ، از نوع بالزامیک و نمک ...منم ازش خواستم به من هم تعارف کنه ... خوردم ، خیلی هم خوشمزه بود و بازم دلم خواست .... مشهد هم که بودم یک خانمی بهم پفک تعارف کرد ، اونم با اشتیاق فراوون خوردم ... حالا مامانم یک کوشولو عذاب وجدان داره و هی میگه دیگه تکرار نمیشه  این وسط من بی تقصیرم ، من فقط یک کوچولو ملوس و لوسم ولاغیر  ...